قلۀ "پهنه سار" از طریق روستایِ "سنگان"

امتیاز :   5   :   5
نام : قلۀ "پهنه سار" از طریق روستایِ "سنگان"
نوع فعالیت : کوه نوردی
استان : تهران
میزان سختی : ● ساده
مسافت : 12.93 KM
برنامه : 1 روزه
مناطق : جاده امامزاده داود- روستای سنگان
بهترین زمان برای این منطقه : سرتاسر سال- زمستان با احتیاط بیشتر
ضریب خطر منطقه : ● بی خطر
تاریخ ثبت در سایت : 1400/6/12
مدت زمان : 6 ساعت و 15 دقیقه
بیشترین ارتفاع : 3372
کمترین ضریب خطا : 0
تجهیزات یا تخصصها : تجهیزات ویژه ای لازم نیست.

توضیحات : از "سنگانِ بالا" عبور کرده و پس از 4 کیلومتر رانندگی در جاده خاکی و پر دست انداز، یکی دو وجب مانده به لبۀ ریزشیِ دره پارک می کنم و پیاده می شوم تا ببینم برای عبورِ دیگران جایِ کافی باقی گذاشته ام یا نه. ارتفاع 2229 متر است و آن گاه که خیالم از هر جهت راحت شد و کوله بر پشت و باتوم در دست گرفتم که راه بیفتم، ساعت 5:15 صبح شده است. هوا تاریک است لیکن نورِ سیمگونی که از نیم قرصِ ماه بر زمین می پاشد چندان است که نیازی به روشن کردنِ چراغِ پیشانی نباشد. چنان سکوتی برقرار است که گوشِ آدم می گیرد! باغستان های این منطقه ساکنین دائمی ندارد و باغداران و کارگرانِ روزمزد هر صبحِ زود از "سنگان" می آیند و به اموراتِ درختان می پردازند و نزدیک غروب که شد، جز تک و توکی، همگی به "سنگان" باز می گردند تا که فردا و فرداها شود و همین داستان تکرار در تکرار ادامه یابد. ماجرائی شبیه به این در "شکراب" و "آهار" هم برقرار است در جبهۀ شمالیِ کوهستانِ "توچال". اینجا و نیز در آنجا نه سگی ست و نه خروسی و نه قاطر و الاغی، و اگر آدمیزاده ای هم نباشد که سخن گوید و یا سر و صدائی برخیزانَد، همان می شود که اینک شده است: سکوتی عمیق و پایدار. چنان که نوکِ باتوم را نرم بر زمین می گذاری و دَم و بازدم ات را لِجام می زنی مبادا که خللی برسانند بر مَقامِ سکوت.
آرام و با طمانینه پیش می روم و ساعت 5:35 صبح از رویِ پلِ چوبی که دو سویِ دره را به هم پیوند داده است می گذرم و کمی بعد رویِ گُردۀ میانی قرار می گیرم که با افت و خیز هائی تا "آبشارِ سنگان" امتداد دارد. هوا روشن و روشن تر می شود و آوایِ دل انگیزِ پرندگانِ نغمه خوان از میانِ شاخ و برگِ درختانِ دو سویِ مسیر روح ات را جلا می دهند و آن سکوتِ پیش گفته نیز همچنان برقرار است. می گوید:
- ارباب آقا! ببین وبشنو و کیف کن. این بهشتی ست که تنها نصیب تو شده است. ساعتی بعد که دیگران سر برسند، عالَم دیگری خواهد بود نه آنکه اینک هست. بشنو و ببین و لذت ببر.
..............
ساعت 6:25 صبح به زیرِ "آبشارِ سنگان" می رسم. ارتفاع 2575 متر است. کسی نیست و صدائی نیز هم. آبی کم جان چون دَمِ موش از دیوارۀ عظیمِ سنگی فرو می ریزد و از "غراب" هایِ پر سر و صدایِ بالایِ آبشار خبری نیست. به پشتِ سر نظری می اندازم. هنوز کسی نیست که بالا بیاید. چه بهتر برایِ من. به راهِ خود ادامه می دهم و ده دقیقه بعد به دهانۀ معبرِ صخره ای می رسم که ارتفاع اش 2625 متر است. دست به سنگ و به سیم بکسل هائی که در سنگ ها استوار شده است بالا می روم و ساعت 6:50 صبح در ابتدایِ یالِ تند و تیزِ بالایِ صخره ها قرار می گیرم. فضا به یکباره عوض می شود و هیچ شباهتی به فضایِ پیش از معبرِ میانِ صخره ها ندارد. سینه کشِ یال ها و تپه ها پوشیده از علف های زردِ کهربائی ست و از جائی صدایِ آشنایِ گلۀ گوسفند می آید: جرینگ جرینگ زنگوله ها، پارسِ سگ ها و هی هیِ چوپان.
می روم و می روم و می روم.
تپه ها را یکی پس از دیگری در می نوردم.
تک و تنها، آسوده و بی خیال، غرق در لذت و آرامش.
ساعت 7:52 صبح می شود و از مرز 3000 متر عبور می کنم. تا بدینجا 4.58 کیلومتر راه پیموده ام. بادِ تندی می وزد و به 3100 که می رسم خنکایِ هوا به سردی می زند و نوکِ انگشتان دست آنرا به خوبی احساس می کنند. خیالی نیست. لباسِ گرم و دستکش به همراه دارم لیکن تا جائی که ممکن است در مقابل بادِ سرد ایستادگی خواهم کرد. این هم یکی دیگر از لذت های کوهنوردی ست برایِ من. و از لذیذ ترین شان. کمی بالاتر، پاکوب می رود که به پشتِ یال بپیچد و در آن صورت دیگر چشم اندازی از آنچه پشت سر گذاشته ام نخواهد بود. لختی می ایستم که ببینم در پشت سر چه خبر است. تا چشم کار می کند پهنۀ وسیعِ کوهستان است بی هیچ رهروئی که روی به بالا بیاید یا به پائین سرازیر شود.
من هستم و کوهستان.
کوهستان است و من.
خاک است و سنگ و علف.
آسمان است و ابر و باد.
و من،
که چه سرخوش و آسوده ام اینک.
و چه سرپنجه و آماده.
.................
در میانِ سنگچینِ قلۀ "پهنه سار" ایستاده ام. پناهِ خوبی ست در برابرِ بادی که با سرعتِ بیش از 20 کیلومتر در ساعت می وزد. ساعت 8:55 صبح بود که رسیدم. ارتفاع 3372 متر است و مسافتِ پیموده شده 6.44 کیلومتر. اختلاف ارتفاع با نقطۀ آغاز صعود هم 1175 متر است. دوربین را بدین سوی و آن سوی می چرخانم و عکس هائی می گیرم، گرچه قلۀ "پهنه سار" چشم انداز دلربائی ندارد لیکن دیدارِ "کاهار" و "میشه نو" و "ناز" از این مسافت دور بسی خوشایند و خاطره انگیز است.
بادِ تند و سرد مجالِ ایستادن نمی دهد. ساعت هنوز 9:10 صبح نشده که روی به پائین دست می گذارم از همان مسیری که آمده ام و تا می شود تند می کنم که زود از زیرِ شلاقِ بادی که هیچ به بادِ تابستانه نمی خورَد، دَر بروم. لقمۀ از شامِ دیشب مانده ام را هر جا که باد آرام گرفته باشد خواهم خورد.
............
ساعت 10:20 صبح است. زن و مردی روی به بالا می آیند. به هم که می رسیم، سلام و احوالپرسی ست و آنگاه مردِ جوان می گوید:
- مارو باش که خیال می کردیم جز ما کسی نیست در این کوهستان. دست کم تا جائی که چشم کار می کند.
می گویم:
- من که رفتم، جز شما کسی نخواهد بود در این کوهستان. خوش به حال تان.
و از هم جدا می شویم.
ساعت 11:50 به "آبشارِ سنگان" می رسم. دوپسرِ جوان زیرِ آبشار ورجه وورجه می کنند و دختر و پسری نیز گوشه ای نشسته و چیزی می خورند. همین و بس.اینجا نباید بدین خلوتی می بود در روزی که روزِ تعطیل به حساب می آید.
بی توقف به راهِ خود ادامه می دهم و در بین راه نیز جز ذوجی که خسته در میانۀ راه مانده بودند، کسی نیست که روی به بالا بیاید.
و دیدارِ آن "ختمی"ِ روئیده بر کنارۀ مسیر که در تاریکیِ پیش از سحرگاه از چشم ام دور مانده بود،
چه حُسنِ ختامِ خوشایندی بود برای روزی به خوشایندیِ رُخ زیبا و رنگ و رویِ باشکوه اش.
ساعت 11:27 ظهر به محل پارک ماشین می رسم. کل مسافت پیموده شده 12.93 کیلومتر بوده است. گوشی موبایل را روشن می کنم و پیامکی به "فروغ" می فرستم ومی نشینم پشتِ فرمان.
و در بین راه به این فکر می کنم که امسال هیچ به "پهنه سار" نرفته بودم.
................
پنجشنبه: 04-06-00



تعداد دانلود : 31
تعداد نمایش : 451
ثبت فایل از : فریبرز اربابی



دانلود GPS   افزودن به لیست علاقه مندیها  


GPS Convertor : پس از دانلود برای تبدیل فایلهای gdb. به gpx. اینجا کلیک نمایید

و لینک نرم افزار ها و سایتهای مختلف دیگر







علی اصغر فارسی

5

1401/3/4